1 هر کرا ریدنی بگیرد سخت رید بایدش و کارها بگذاشت
2 زانکه ما تجربت بسی کردیم تا نریدیم هیچ سود نداشت
3 تیز دادیم و گندها کردیم عقلها نیز هم برین بگماشت
1 بیمهر جمال تو دلی نیست بیمهر هوای تو گلی نیست
2 بگذشت زمانه وز تو کس را جز عمر گذشته حاصلی نیست
1 در دست غم یار دلارام بماندم هشیارترین مرغم و در دام بماندم
2 بردم ندب عشق ز خوبان جهان من از دست دل ساده سرانجام بماندم
1 کار دل از آرزوی دوست به جانست تا چه شود عاقبت که کار در آنست
2 کرد ز جان و جهان ملول به جورم با همه بیداد و جور جان جهانست