1 هر کرا ریدنی بگیرد سخت رید بایدش و کارها بگذاشت
2 زانکه ما تجربت بسی کردیم تا نریدیم هیچ سود نداشت
3 تیز دادیم و گندها کردیم عقلها نیز هم برین بگماشت
1 بیعشق توام به سر نخواهد شد با خوی تو خوی در نخواهد شد
2 آوخ که به جز خبر نماند از من وز حال منت خبر نخواهد شد
1 آرزوی روی تو جانم ببرد کافریهای تو ایمانم ببرد
2 از جهان ایمان و جانی داشتم عشق تو هم این و هم آنم ببرد
1 ساقیا بادهٔ صبوح بیار دانهٔ دام هر فتوح بیار
2 قبلهٔ ملت مسیح بده آفت توبهٔ نصوح بیار