1 هر گل که شمیم مشکبار آید ازو بیروی تو خاصیت خار آید ازو
2 جانی که گرامیتر از آن چیزی نیست ای جان جهان بی تو چکار آید ازو
1 بی من و غیر اگر باده خورد نوشش باد یاد من گو نکند غیر فراموشش باد
2 یار بیغیر که می در قدحش خون گردد خون من گر همه ریزد به قدح نوشش باد
1 جانا ز ناتوانی از خویشتن به جانم آخر ترحمی کن بر جان ناتوانم
2 اغیار راست نازت، عشاق را عتابت محروم من که از تو نه این رسد نه آنم
1 آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن ناوک او را نشان میباید از جان ساختن
2 سروران چون گو به پای توسنش بازند سر چون کند آن شهسوار آهنگ چوگان باختن