-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر مرغ کز آن گلبن نو باخبرستی هر نغمه که سر کرد بسی با اثر ستی
2 شادیم ز فرخندگی بخت که ما را فرخنده نگاری است که فرخ سیرستی
3 ما خسته نشینیم و تو در چشمهٔ نوشی ما کشته زهریم و تو تنگ شکرستی
4 از الفت ما گر به گریزی عجبی نیست ما تیره نهادیم و تو روشن قمرستی
5 آخر جگرم در هوس لعل تو خون شد فریاد که سرمایهٔ خون جگرستی
6 شوری که فکندی به سرم زان لب شیرین پیداست از این چشمه که در چشم ترستی
7 شاید اگر از عشق رخت شهرهٔ شهرم زیرا که در آفاق به خوبی سمرستی
8 نتوان نظرت کرد به امنیت خاطر کز چشم سیه فتنهٔ صاحب نظرستی
9 تا دیدهات آن زلف بناگوش ندیدهست آسوده دل از گریهٔ شام و سحر ستی
10 افسوس که آن سرو خرامنده فروغی عمری است گران مایه ولی در گذرستی