آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد از جامی غزل 214

آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد

1 آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد بلبل از شاخ سمن وصف رخ او می کرد

2 صبحدم باد دم از حلقه زلفش می زد باغ را ناف پر از نافه آهو می کرد

3 از به آن روز بچربید ترنج ذقنش که به بازیچه ز نارنج ترازو می کرد

4 آدم آن روز که مسجود ملائک شده بود با خود اندیشه آن گوشه ابرو می کرد

5 ای خوش آن شب که منش دست کمر می کردم طوق اقبال من او از خم بازو می کرد

6 نقش هر آرزو از لوح ضمیرم می شست در تمنای خودم یکدل و یکرو می کرد

7 گرچه جامی سخن از روح قدس تلقین داشت دوش دریوزه ازان لعل سخنگو می کرد

عکس نوشته
کامنت
comment