1 اندرین عصر هرکه شعر برد به امید صلت بر ممدوح
2 چار آلت بیایدش ورنه گردد از رنج غم دلش مجروح
3 دانش خضر و نعمت قارون صبر ایوب و زندگانی نوح
1 بیعشق توام به سر نخواهد شد با خوی تو خوی در نخواهد شد
2 آوخ که به جز خبر نماند از من وز حال منت خبر نخواهد شد
1 آرزوی روی تو جانم ببرد کافریهای تو ایمانم ببرد
2 از جهان ایمان و جانی داشتم عشق تو هم این و هم آنم ببرد
1 ساقیا بادهٔ صبوح بیار دانهٔ دام هر فتوح بیار
2 قبلهٔ ملت مسیح بده آفت توبهٔ نصوح بیار