آندم که مرا فرقت آن از ابن یمین فریومدی غزل 95

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

آندم که مرا فرقت آن لعبت چین بود

1 آندم که مرا فرقت آن لعبت چین بود از غایت تلخی چو دم بازپسین بود

2 یاد لب و دندان چو لعل و گهر او میکردم و جز عم صدف در ثمین بود

3 آن عهد کجا رفت که از زلف چو شامش زنجیرکشان این دل دیوانه بچین بود

4 گر ز آنکه فراموش شد آنسرو سهی را کش ابن یمین از همه عشاق کمین بود

5 از یاد نرفت ابن یمین را که چو سایه اندر پی آن شمسه خوبان زمین بود

6 خرم شب وصلش که مرا تا سحر از شام مهتاب بنظاره آن روی و جبین بود

7 امروز چنان گشت که گوئی همه عمر با سوخته مهر خود آن ماه بکین بود

8 رفتیم بنظاره رخسار چو ماهش کز هر دو جهان حاصل عشاق همین بود

9 ابروی کمان پیکرش از غمزه خدنگی زد بر جگر خسته که آن را ابن یمین بود

عکس نوشته
کامنت
comment