اندر پادشاهان وژیر ( گزیر، چاره و تدبیر) به دروغ به پایان مبر. ,
2 چو پیدا شدت نزد شاهان فروغ نگر تا نگویی بدیشان دروغ
3 سخن جز به آیین دانش مگوی که نزد شهان باشدت آبروی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تن زنده والا به ورزندگی است که ورزندگی مایهٔ زندگی است
2 به ورزش گرای وسرافراز باش که فرجام سستی سرافکندگی است
1 امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد زمین ز لشکر خود عرضگاه محشرکرد
2 چو خنگ دولت اوپای بر زمین بنهاد سنان رایت او سر ز آسمان برکرد
1 شکست دستی کز خامه بینگار آورد نگارها ز سرکلک زرنگار آورد
2 شکست دستی کاندر پرند روم و طراز هزار سحر مبین هردم آشکار آورد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به