ور تو گویی که کاملان بسیار از جامی هفت اورنگ 169

ور تو گویی که کاملان بسیار

1 ور تو گویی که کاملان بسیار ما و من آورند در گفتار

2 بی شک ایشان بسی شتافته اند وز من و ما خلاص یافته اند

3 ما و من بر زبان چرا رانند غرض از ما و من که را دانند

4 گویم آن کس که شد ز خویش خلاص شد به سر شهود وحدت خاص

5 غیر مشهود خود نداند هیچ غیر ازان بر زبان نراند هیچ

6 نشود زانش ما و من مانع هر چه گوید بر آن شود واقع

7 من چو گوید مرادش از من اوست اوست چون مغز و لفظ ها همه پوست

8 بلکه حق بر زبان او گویاست نطق حق از زبان او پیداست

9 متکلم ز خود چو گوید راز جز من و ما دگر چه گوید باز

10 قایل من چو نیست جز ذوالمن غیر ذوالمن کجا بود آن من

11 قطره چون بحر ساخت ناچیزش که تواند ز بحر تمییزش

12 به من و ما اگر شود گویا من و مایش بود همان دریا

13 گر چه آرد هزار طوفان زور نفتدش در شهود بحر فتور

عکس نوشته
کامنت
comment