- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وهومعکم زین معیت حق چه خواست یعنی واجب را ز ممکن جلوه هاست
2 گر نه حسنش دایما در جلوه است این نمود و بود عالم از کجاست
3 از تجلی جمال وحدت است در حقیقت این که کثرت را بقاست
4 هستی عالم همه هستی اوست بی بقای حق جهان عین فناست
5 هرچه دارد نقش هستی در جهان سربسر آئینه وجه خداست
6 حق و باطل آینه یکدیگرند هر دو در معنی بهم الا ولاست
7 گر بصورت یار ما شد غیر ما چون بمعنی بنگری او عین ماست
8 هر دو با هم همچو موج و بحر دان ور تو جام و باده گویی هم رواست
9 کل شی ء هالک دانی چه گفت ای اسیری دوست بی ما و شماست