1 وآخرین وصف کان کلام بود نه به حلق و زبان و کام بود
2 بر کلامش سکوت سابق نی تهمت خامشیش لاحق نی
3 حق تعالی چو بی عبارت و حرف با عدم گفته نکته های شگرف
4 عدم آمد ز ذوق آن سخنان به فضای وجود رقص کنان
1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم
1 پیش شیخی رفت آن مرد فضول بهر بی فرزندیش خاطر ملول
2 گفت با من دار شیخا همتی تا ببخشد کردگارم دولتی
1 باشد اندر دار و گیر روز و شب عاشق بیچاره را حالی عجب
2 هر چه از تیر بلا بر وی رسد از کمان چرخ پی در پی رسد