1 وآخرین وصف کان کلام بود نه به حلق و زبان و کام بود
2 بر کلامش سکوت سابق نی تهمت خامشیش لاحق نی
3 حق تعالی چو بی عبارت و حرف با عدم گفته نکته های شگرف
4 عدم آمد ز ذوق آن سخنان به فضای وجود رقص کنان
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم
1 چون سلامان آن نصیحت گوش کرد بحر طبع او ز گوهر جوش کرد
2 گفت شاها بنده رای توام خاک پای تخت فرسای توام
1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم