- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وه که آن سلطان به مظلومان نگاهی هم نکرد وز تکبر گوش سوی دادخواهی هم نکرد
2 بهر پابوسی به راهش سالها بودیم خاک هرگز آن بدخو گذر بر خاک راهی هم نکرد
3 دل که می زد لاف صبر از ماه رویش سالها کی تواند صبر ازو سالی که ماهی هم نکرد
4 هر که با روی چو زر گشت از گدایان درش مایل مالی نشد پروای جاهی هم نکرد
5 کیست عاشق بیدلی کز تیر باران جفا خورد صد زخم بلا بر جان و آهی هم نکرد
6 بر در و دیوار خود نگذاشت سایم روی زرد آه کز من اعتبار برگ کاهی هم نکرد
7 من ندانم کز چه شد جامی چنین بی آبروی گر چه از وی نامد احسانی گناهی هم نکرد