-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وه که از دوختن، این چاک گریبان رفته است این شکافی است که تا دامن ایمان رفته است
2 به حوالی تن از شرم نیاید فردا جان آن کس که ز هجران تو آسان رفته است
3 لذتی یافته کام دلم از ناوک او کز گلوی هوسم چاشنی جان رفته است
4 رفت آن آفت دین از برم ای هوش بیا تا ببینم که چه ها بر سر ایمان رفته است
5 همت آن بود که لب تشنه بمیرد عرفی ور نه صد بار به سر چشمه ی حیوان رفته است