- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وَه وَه از جانِ به لب آمده بر بویِ لبش وزتنِ مانده خیالی ز خیالِ قصبش
2 زلف و رویش هبل ولاتِ منِ مجنون اند شب و روزِ منِ آسیمه سر از روز و شبش
3 ز ابتدا بی دلی و شیفته رایی کردن از کجا خاست مرا با تو بگویم سببش
4 بوسه یی چند به من داد وز آن وقت چنین جگرم گرم شده ست از لبِ هم چون رطبش
5 زندگانیِ من و عمرِ گرامی آن است که بقایایِ بقا صرف کنم در طلبش
6 گر دلم برد نگارا به سرِ زلفِ تو دست من نیارم تو بفرمای به واجب ادبش
7 گر چه بی وجه بود عیب و ملامت کردن بی دلی را که بود آرزویت مستحبش
8 شرحِ حسنِ تو به تفضیل نمی یارم گفت گاه گاه از پیِ تخفیف کنم منتخبش
9 گر جهان خلد برین است نزاری را بس سرِ کویِ تو مقاماتِ نشاط و طربش