- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وه! که کارم ز دست میبرود روزگارم ز دست میبرود
2 خود ندارم من از جهان چیزی وآنچه دارم ز دست میبرود
3 یک دمی دارم از جهان و آن نیز چون برآرم ز دست میبرود
4 بر زمانه چه دل نهم؟ که روان همچو یارم ز دست میبرود
5 در خزان ار دلی به دست آرم در بهارم ز دست میبرود
6 از پی صید دل چه دام نهم؟ که شکارم ز دست میبرود
7 چه کنم پیش یار جان افشان؟ که نثارم ز دست میبرود
8 نیست جز آب دیده در دستم زان نگارم ز دست میبرود
9 طالعم بین که: در چنین غمها غمگسارم ز دست میبرود
10 بخت بنگر که: پای بر دم مار یار غارم ز دست میبرود
11 دستگیرا، نظر به کارم کن بین که کارم ز دست میبرود