وه که گر یک شب پس از عمری از فروغی بسطامی غزل 487

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

وه که گر یک شب پس از عمری به خوابت دیدمی

1 وه که گر یک شب پس از عمری به خوابت دیدمی آن هم از بخت سیه گرم عتابت دیدمی

2 خون ناحق کشتگانت را غرامت دادمی تیغ بر دست ار به فردای حسابت دیدمی

3 من که مستم دایم از یاد لب میگون تو تا چه مستی کردمی گر در شرابت دیدمی

4 چون پری بگرفته گو بر تن بدرد پیرهن جامه را بدریدمی گر بی حجابت دیدمی

5 گر به تلخی جان شیرینم نمی‌آمد به لب کام دل کی از لب شیرین جوابت دیدمی

6 بی خبر گردیدمی از خویش تا روز جزا گر شبی در بزم خود مست و خرابت دیدمی

7 سجده کردی آستانم را به عزت آسمان بی نقاب ار چهره چون آفتابت دیدمی

8 ثبت کردی مشتری منشور عالی جاهیم گر سر امید خود را بر جنابت دیدمی

9 رشتهٔ صبر مرا از هم گسستی دست عشق هر کجا با طرهٔ پرپیچ و تابت دیدمی

10 روزی از دیدار جانان حاجتم گشتی روا ای دعای نیم شب گر مستجابت دیدمی

11 روی و لعلش دیده‌ای روزی فروغی بی خلاف ور نه کی گاهی در آتش گه در آبت دیدمی

عکس نوشته
کامنت
comment