جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی
جویای تبریزی

و قمری از فغان خود را دمی از جویای تبریزی غزل 832

غزل 832 ام از 1266 غزلیات

و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم

1 و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم به تن از پیرهن جز یک گریبان وار نگذارم

2 بریزم خاک حسرت بسکه بر سر بی گل رویی ز صحرای جنون یک گل زمین هموار نگذارم

3 خیال یوسف خود را زلیخاوار از غیرت دمی با روشنی در دیدهٔ خونبار نگذارم

4 ز موج خون کنم صیقل دل غمدیده خود را من این آیینه را در کلفت زنگار نگذارم

5 بر آن عزمم که از طوفان اشک لاله گون جویا به گرد شهربند جسم یک دیوار نگذارم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم

شاعر شعر و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم چه کسی است ؟

شاعر شعر و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم جویای تبریزی می باشد.

شعر و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم چیست ؟

قالب شعر و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم غزل است

مضمون اصلی شعر و قمری از فغان خود را دمی بیکار نگذارم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر