-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
و هُوَ زبدة العلما و قدوة العرفا مولانا احمدبن حاج عبدالواجد. والدش از علمای ربانی و از طلاب منهاج عرفانی بود. بعد از اینکه در فرزند خود حالات عالیه و مقامات متعالیه دید در طریقهٔ طریقت مرید پسر خود گردید. غرض، مولانا بعد از تکمیل کمالات دست ارادت به میرزا محمد حسین کرمانی متخلص به رونق داد و قدم در جادهٔ سلوک نهاد و به معارج بلند و مدارج ارجمند رسیده و جمعی از اهل زمان اخلاص و ارادت او را گزیدند و به حالات پسندیده فایض گردیدند. الحق مولانا مردی صاحب حال و حمیده خصال بود و فقیر مکرر به فیض صحبت او رسید. آخرالامر در کرمان در سنهٔ ۱۲۴۰ به ریاض رضوان خرامید. مزارش در خارج کرمان است و زیارتگاه مریدان است. گاهی مثنوی منظوم میفرموده. از اوست: ,
2 گر شدیم از پیروان اولیا در مصیبتها و رنج و ابتلا
3 این نه جای شکوه باشد نه گله بل بود اقوم طریق عادله
4 این مقام شکر جود پادشاست پیروی کردن به مردان خداست
5 ناشنیده کس درین دیر سپنج که بدندی اولیا بی درد و رنج
6 هرکه قربش بیش افزونش بلاست مؤمنان را این نشانی از ولاست
7 ما چو کاه هستیم ومهرش کهربا جمله ما مجذوب او جذاب ما
8 در حقیقت در تو میباشد عدو هر که با ما دشمن است ای نور هو