- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبی فرخنده و روزی همایون روزگاری خوش کسی دارد که دارد در کنار خویش یاری خوش
2 دل از مهر بتان برداشتم آسودم این است این اگر دارد شرابی مستیی ناخوش خماری خوش
3 خوشم با انتظار امید وصل یار چون دارم خوش است آری خزانی کز قفا دارد بهاری خوش
4 بود در بازی عشق بتان، جان باختن، بردن میان دلربایان است و جانبازان قماری خوش
5 به مسجدها برآرم چند با زهاد بیکاره خوشا رندان که در میخانهها دارند کاری خوش
6 دو روزی بگذرد گو ناخوش از هجرش به من هاتف که بگذشته است بر من در وصالش روزگاری خوش