- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حادی که بهر ناقه سلمی حدا کند باید ز شرح فاقه ما ابتدا کند
2 دانی به راه بادیه بانگ درای چیست گم گشتگان قافله جو را ندا کند
3 با نسخه طبیب چه کار آن مریض را کز خون دیده شربت و از غم غذا کند
4 آن را رسد ز پیر مغان خلعت قبول کز رد شیخ شهر طراز ردا کند
5 صاحبدلی کجاست که بر رغم زاهدان میخانه ای به نیت رندان بنا کند
6 دل یافت نقد وصل چو جان دارد و غم خرید تاجر همیشه سود ز بیع و شرا کند
7 جامی چو نیست کار تو غیر از جفاکشی باری جفای آن که کشیدن کرا کند