- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میان او که در اندیشه در نمی آید عجب نباشد اگر در نظر نمی آید
2 چه اضطراب که خورشید را به تن نفکند کسی به شوخی حسن تو برنمی آید
3 تو هر قدر که شوی شوخ و شنگ معذوری که پاس خویش ز غلطان گهر نمی آید
4 به یک نگاه کند با دل آنچه هر مژه اش هزار سال زصد نیشتر نمی آید
5 ببین نزاکت موی میان او جویا که همچو تار نگه در نظر نمی آید