1 اگرچه وعدۀ تو خاطرم را فراغی داده است از فات مافات
2 دل اندیشناکم نیست ایمن ازین معنی که نی التّأخیر آفات
1 یا رب! این بچّۀ ترکان چه ز ما می خواهند؟ که همیشه دل ما را ببلا می خواهند
2 زلف پر چین ز چه بر زیر کله می شکنند؟ گر نه مان بسته ترا ز چین قبا می خواهند
1 عشق تو گردست در زمانه برآرد ز آدمیان قحط جاودان برآرد
2 رخصت آهی بده که تا دل تنگم یک نفس آخر بدین بهانه برآرد
1 باد بر خاک ترک تازی کرد با عروسان خفته بازی کرد
2 ابر از آب دیده وقت سحر جامۀ شاخ را نمازی کرد