اگرچه چشمه نوش تو دارد از عمادالدین نسیمی غزل 21

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

اگرچه چشمه نوش تو دارد آب حیات

1 اگرچه چشمه نوش تو دارد آب حیات دلیل ما خط سبز تو است در ظلمات

2 به چشم مست تو دیدم یقین و دانستم که هست حسن تو را بر کمال جمله صفات

3 اگر نه روی تو بودی بیان صورت حق چگونه روی نمودی به ما تجلی ذات

4 جهان حسن قدیم است و عشق لم یزلی مدینه ای که مصون است و ایمن از نکبات

5 به هر طرف که نظر می کنم نمی بینم جز آفتاب رخت در جهات و غیر جهات

6 رخش به دیده معنی ببینی ای صوفی ز رنگ زرق و ریا پاک اگر کنی مرآت

7 بیا بیا که به دیدارت آرزومندم چنانکه تشنه به آب زلال در فلوات

8 دلم نشد به سلامی اگرچه شاد از تو علیک الف سلام و مثله برکات

9 سجود روی تو کردم، به پیش حق این است عبادتی که قبول است و باشد از حسنات

10 بیا که تا شب قدر من است گیسویت شبم گذشت به قدر از هزار قدر و برات

11 دلی که عارف روی تو شد ز دوزخ رست که عارفان جمال تواند اهل نجات

12 مرا ز کعبه کویش مگو به مسجد رو که حق پرست چو صوفی نمی پرستد لات

13 مباش بسته تقلید و ظن که ممکن نیست کز این طریق به منزل کسی رسد هیهات

14 نسیمی آتش وحدت چنان تجلی کرد که بانگ «انی اناالله » برآمد از ذرات

عکس نوشته
کامنت
comment