-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگرچه چشمه نوش تو دارد آب حیات دلیل ما خط سبز تو است در ظلمات
2 به چشم مست تو دیدم یقین و دانستم که هست حسن تو را بر کمال جمله صفات
3 اگر نه روی تو بودی بیان صورت حق چگونه روی نمودی به ما تجلی ذات
4 جهان حسن قدیم است و عشق لم یزلی مدینه ای که مصون است و ایمن از نکبات
5 به هر طرف که نظر می کنم نمی بینم جز آفتاب رخت در جهات و غیر جهات
6 رخش به دیده معنی ببینی ای صوفی ز رنگ زرق و ریا پاک اگر کنی مرآت
7 بیا بیا که به دیدارت آرزومندم چنانکه تشنه به آب زلال در فلوات
8 دلم نشد به سلامی اگرچه شاد از تو علیک الف سلام و مثله برکات
9 سجود روی تو کردم، به پیش حق این است عبادتی که قبول است و باشد از حسنات
10 بیا که تا شب قدر من است گیسویت شبم گذشت به قدر از هزار قدر و برات
11 دلی که عارف روی تو شد ز دوزخ رست که عارفان جمال تواند اهل نجات
12 مرا ز کعبه کویش مگو به مسجد رو که حق پرست چو صوفی نمی پرستد لات
13 مباش بسته تقلید و ظن که ممکن نیست کز این طریق به منزل کسی رسد هیهات
14 نسیمی آتش وحدت چنان تجلی کرد که بانگ «انی اناالله » برآمد از ذرات