1 هر چند که این حدیث جستی تو بسی از جستن تو به دست نامد مگسی
2 چیزی چه طلب کنی که در هیچ مقام هرگز نه بداند نه بدانست کسی
1 هر دیده که بر تو یک نظر داشت از عمر تمام بهره برداشت
2 سرمایهٔ عمر دیدن توست وان دید تو را که یک نظر داشت
1 طمع وصل تو مجالم نیست حصه زین قصه جز خیالم نیست
2 در فراق تو تشنه میمیرم کز لبت قطرهای زلالم نیست
1 مفشان سر زلف خویش سرمست دستی بر نه که رفتم از دست
2 دریاب مرا که طاقتم نیست انصاف بده که جای آن هست
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند