هرچند که در کوی تو مسکین و فقیریم از رهی معیری غزل 19

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

هرچند که در کوی تو مسکین و فقیریم

1 هرچند که در کوی تو مسکین و فقیریم رخشنده و بخشنده چو خورشید منیریم

2 خاریم و طربناک‌تر از باد بهاریم خاکیم و دل‌آویزتر از بوی عبیریم

3 از نعره مستانه ما چرخ پر آواست جوشنده چو بحریم و خروشنده چو شیریم

4 از ساغر خونین شفق باده ننوشیم وز سفره رنگین فلک لقمه نگیریم

5 بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند آیینه صبحیم و غباری نپذیریم

6 ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم

7 هم‌صحبت ما باش که چون اشک سحرگاه روشندل و صاحب‌اثر و پاک‌ضمیریم

8 از شوق تو بی‌تاب‌تر از باد صباییم بی‌روی تو خاموش‌تر از مرغ اسیریم

9 آن کیست که مدهوش غزل‌های رهی نیست ؟ جز حاسد مسکین که بر او خرده نگیریم

عکس نوشته
کامنت
comment