گرچه جهان خرم است و فصل از آشفتهٔ شیرازی غزل 305

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

گرچه جهان خرم است و فصل بهار است

1 گرچه جهان خرم است و فصل بهار است بی گل رویتو گل بدیده چو خار است

2 گر بگلی بلبلی غزل بسراید یا که بهر گلبنی به نغمه هزار است

3 بر دل عاشق بغیر غم نفزاید زآنکه بگلزار دیگرش سر و کار است

4 مطرب همسایه برد رنگ زناهید ساقی خمخانه مست و باده گسار است

5 راست شد از تار دل نوای غم انگیز باده ای لعل لبت دوای خمار است

6 مرغ غریب ار رود بگلشن فردوس باز نواخوان بیاد یار و دیار است

7 سرووش آزاده ام زبار تعلق تا که بخاطر مرا زعشق تو بار است

8 میروی و صد هزار دل برکیبت رنج پیاده چه داند آنکه سورا است

9 در قفس ای مرغ دل چه شکوه زصیاد چون بتواش نظره ای در آخر کار است

10 گلشن شیراز باد خوش بحریفان خاک در طوس به زباغ و بهار است

11 بود مس آشفته و زفیض در شاه گو بنگر صیرفی که زر عیار است

عکس نوشته
کامنت
comment