- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرچه نقش قلم صنع همه زیبا شد زهر در کامی و در کام یکی حلوا شد
2 شد یکی در شکرستان و یکی سوی خزان آن یکی زاغ و دگر طوطی شکرخا شد
3 عشق آموخت باو حکمت عقل و دانش ورنه این کودک نادان زکجا دانا شد
4 با سهی سرو تو شمشاد و چمن سنجیدم کوته از قامت والات بصد بالا شد
5 برو ای ماه که خورشید زمشرق سرزد بنشین فتنه که این چشم سیه پیدا شد
6 هر که انسان شد و نفس حیوانی بگذاشت حور وغلمان سیر ماه ملک سیما شد
7 جای تو ای در یکتا صدف دیده کیست ای بسا دیده که اندر طلبت دریا شد
8 در کلیسا و حرم شورو عجب دیدم باز بر سر شاهد نادیده چرا غوغا شد
9 هر که آشفته صفت خار گلستان علیست در گلستان جهان تازه گلی رعنا شد