- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر چند بینی عالمی صید کمند خویشتن چندین جفاکاری مکن با دردمند خویشتن
2 چون کشته افتم بر رهت بر من مران اسب جفا حیف است کآلایی به خون نعل سمند خویشتن
3 گر نیست آن بختم که جان سازم سپند خوبیت تن هیمه باد آنجا که تو سوزی سپند خویشتن
4 اوصاف لعل خود مگو هر لحظه با دون همتان قوت مگس طبعان مکن جلاب قند خویشتن
5 با لعل نوشینت نزد هرگز به کام خود دمی هر کس که همچون نی نشد خالی ز بند خویشتن
6 تا کی به خوبی سرکشد سرو سهی در بوستان بگذر به باغ و جلوه ده سرو بلند خویشتن
7 جامی که گفتن گه گهی چندین مشو حیران او مسکین چو رویت دید شد غافل ز پند خویشتن