اگرچه ماه عبادت تو از آشفتهٔ شیرازی غزل 1245

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

اگرچه ماه عبادت تو ای مه رجبی

1 اگرچه ماه عبادت تو ای مه رجبی بیا بیا که مرا اصل مایه طربی

2 بیار بوسه از آن لب بروزه دار وصال خوش است روزه گشودن بشرع از رطبی

3 کنند با همه آلایش ار کرامتها عجب مدار زعشاق کار بوالعجبی

4 مرا حیات میسر نمیشود بی تو که همچو روح روانم تو درگ عصبی

5 مسبب است خدا لیک لازم است اسباب حیات مرده دلان را تو ساقیا سببی

6 اگر ززرنگ بود اصل دوده ات ای خال بچشم دیده ور از زنگیان مه نسبی

7 گهی بعقده راس و ذنب فتد گر خور تو آفتاب بهر مه بعقده ذنبی

8 مرا ززلف و بناگوش تست صبح و مسا جز این بکشور عشاق نیست روز و شبی

9 طبیب حسن علاجش کند بعنابی مریض عشق که دارد زهجر تاب و تبی

10 حکیم بود بوهم گمان که یار زلطف بحل مسئله جزء برگشود لبی

11 بگیر طره ساقی که تار خوشدلی است زشیخ دیده ای آشفته گر غم و تعبی

12 توئی که ساقی مستان و دست یزدانی امام هر عجم و پیشوای هر عربی

عکس نوشته
کامنت
comment