- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگرچه ماه عبادت تو ای مه رجبی بیا بیا که مرا اصل مایه طربی
2 بیار بوسه از آن لب بروزه دار وصال خوش است روزه گشودن بشرع از رطبی
3 کنند با همه آلایش ار کرامتها عجب مدار زعشاق کار بوالعجبی
4 مرا حیات میسر نمیشود بی تو که همچو روح روانم تو درگ عصبی
5 مسبب است خدا لیک لازم است اسباب حیات مرده دلان را تو ساقیا سببی
6 اگر ززرنگ بود اصل دوده ات ای خال بچشم دیده ور از زنگیان مه نسبی
7 گهی بعقده راس و ذنب فتد گر خور تو آفتاب بهر مه بعقده ذنبی
8 مرا ززلف و بناگوش تست صبح و مسا جز این بکشور عشاق نیست روز و شبی
9 طبیب حسن علاجش کند بعنابی مریض عشق که دارد زهجر تاب و تبی
10 حکیم بود بوهم گمان که یار زلطف بحل مسئله جزء برگشود لبی
11 بگیر طره ساقی که تار خوشدلی است زشیخ دیده ای آشفته گر غم و تعبی
12 توئی که ساقی مستان و دست یزدانی امام هر عجم و پیشوای هر عربی