با آنکه اهل دل ز علایق مجردند از جامی غزل 282

با آنکه اهل دل ز علایق مجردند

1 با آنکه اهل دل ز علایق مجردند در دام زلف سلسله مویان مقیدند

2 سرگشتگان کوی بتان را تویی مراد مقصد یکی ست کعبه روان را اگر صدند

3 پیش من ای رفیق بد نیکوان مگوی جان و دل منند اگر نیک اگر بدند

4 گو داغ مهر و راستی عهدشان مباش این شیوه بس که لاله عذار و سهی قدند

5 چون غنچه در قبا همه جان مجسمند با پیرهن چو گل همه روح مجردند

6 قومی که کام دل طلبند از شکرلبان شک نیست عاشقند ولی عاشق خودند

7 جامی حدیث سبزخطان گو که اهل ذوق بنهاده گوش بر سخنان مجددند

عکس نوشته
کامنت
comment