1 هر چند ز معصیت گران شد بارم امید نجات نیست در کردارم
2 چون خوار خورد به پای گل آب چه باک در پای گل یل محمد خارم
1 غمت آن روز که جا در دل ویرانم کرد سیر از سیر و صفای گل و بستانم کرد
2 گرچه ز نار پرستی همه کفر است ولیک زلف زنار وشت خوب مسلمانم کرد
1 فلک همان نه تو را مهربان به ما نگذاشت به هیچ دور دو دل با هم آشنا نگذاشت
2 به وادی طلبت عاقبت به خیر نشد کسی که عاقبت کار با خدا نگذاشت
1 ای دل از این ناله گر تاثیر میخواهی ندارد با دمی زان لعتب کشمیر میخواهی ندارد
2 سرنوشت ما شده روز ازل در نامرادی گر تو از حکم قضا تغییر میخواهی ندارد