-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دهد اگرچه برون در بیشمار صدف تو آن دری که برون ناید از هزار صدف
2 برای چون تو دری شاید ای چکیدهٔ صنع اگر دهان بگشاید هزار بار صدف
3 عجب که تا به قیامت محیط هستی را گران شود به چنین در شاهوار صدف
4 توان گرفت بزر ز احترام گوشی را که در راز تو را باشد ای نگار صدف
5 شدست معتبر از خلعت تو مادر دهر بلی ز پرتو در دارد اعتبار صدف
6 به جنبش آمده تا بحر هستی از اثرش چنین دری نفکنده است برکنار صدف
7 به عهد محتشم از عقد نظم گوش جهان چنان پر است که از در شاهوار صدف