اگرچه یار مرا هیچ مهربانی از جهان ملک خاتون غزل 334

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

اگرچه یار مرا هیچ مهربانی نیست

1 اگرچه یار مرا هیچ مهربانی نیست ورا چو من به جهان هیچ بنده جانی نیست

2 فدای جان عزیزش هزار جان و جهان مرا مودّت و عشق رخش نهانی نیست

3 یقین که در دل تو نیست مهربانی نیز ز روی مردمیت پرسشی زبانی نیست

4 مرا ز مهر رخت دیده و دل آکندست ترا محبت و میلم چنانکه دانی نیست

5 نظر فکن به سوی ناتوان هجرانت که در جهان بتر از درد ناتوانی نیست

6 بیا و بر سر و چشمم نشین نگارینا که بی وصال توام ذوق زندگانی نیست

7 من از کجا و غم عشق روی تو ز کجا ولیک چاره به تقدیر آسمانی نیست

8 هزار سال اگر عمر نازنین باشد در او چه فایده چون لذت جوانی نیست

9 جهان و کار جهان همچو باد می گذرد بس اعتماد بدین پنج روز فانی نیست

عکس نوشته
کامنت
comment