- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرچه باشد در بر ما دلبر می نوش ما نیست جز ما چون کمان حلقه در آغوش ما
2 هیچگه آواز بوی غنچه ای نشنیده ای؟ غافلی از جوش فریاد لب خاموش ما
3 نیست خورشید اینکه صبح و شام بینی بر افق کف به لب می آورد دیگ فلک از جوش ما
4 بسکه غیر از غنچه اش حرفی زکس نشنیده ایم همچو گل لبریز رنگ و بوست دایم گوش ما
5 در پی وحشی غزالی بسکه از خود رفته ایم نوش بر دوش رم عنقاست جویا هوش ما