1 اگرچه مردنم از رشک دشمن آسان شد ولی جداییم از دوست مشکل است هنوز
2 ببست و کشت به سد خواریم فکندو ببست مرا امید ترحم ز قاتل است هنوز
1 این چه دشت است که سرتاسر آن گردی نیست که بر او دیده ی خونین و رخ زردی نیست
2 خرم آن کس که برویش ز رهت گردی هست وانکه بر دل، دگر از هیچ رهش گردی نیست
1 اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد
2 میکند زلف تو گر سلسله داری زینسان عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد