- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم لیک در غور حقیقت همه ما میرانیم
2 هست امیدی که بناگاه بمقصود رسیم که درین راه نرنجیم و نمی رنجانیم
3 گرچه راه خطرست این و توکل کردیم مرکب جان بسرکوی بلا می رانیم
4 ناصحا، در شب و در روز دعا می گوییم تا بری از سر ما سایه، که ما مستانیم
5 موج توفان ز دلم خاست، چه سازم؟ چه کنم؟ که درین موج بلا غرقه این توفانیم
6 هست امیدی که بفریاد رسی این جان را آن زمانی که ز هجران تو اندر مانیم
7 گفت دلدار که: قاسم، منگر جای دگر همه ماییم، اگر درد، اگر درمانیم