1 گرچه به ستم چرخ به من دست گشود وین تازه گل از باغ دل من بربود
2 دیدم به دو چشم خویش کز لطف دری بر روی وی از روضه رضوان بگشود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نه توان پیش تو آمد نه تو آیی بر ما کیست پیغام رسان من و تو غیر صبا؟
2 بیش از این طاقت بار شب هجرانم نیست ای عزیز از سر لطفت ز در بنده درآ
1 مرا ز دیده و دل دور کرد یار چرا ز دست داد مرا زود آن نگار چرا
2 به اختیار نبودم جدایی از بر دوست ز ما کناره گزید او به اختیار چرا
1 درون دیده نشستی و دل شدت ماوا نظر چرا نکنی دلبرا ز مهر به ما
2 تو جانی و تن رنجور من چنین مهجور ز روی لطف نگارا مشو ز تن تو جدا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به