- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگرچه یاد نیاید به سالها ز منش هزار جان گرامی فدای جان و تنش
2 منم حزین ز غم روزگار و آن دلبر فراغتی بود از حال یار ممتحنش
3 ز جان ما رمقی بود باقی اندر تن صبا رسید و بیاورد بوی پیرهنش
4 مگر که نام تو می برد غنچه در بستان درید باد صبا نیک سر به سر دهنش
5 اگر چنانچه زند با تو سر و لاف از قد برون کنند به صد جور و خواری از چمنش
6 بگو چگونه تشبّه کنم رخش با ماه چه جای آن که چو گل گویم و چو یاسمنش
7 مرا که نام بود در جهان به بندگیش فدای جان و تن او هزار همچو منش
8 اگر به خاک جهان بگذری پس از صد سال نسیم مهر تو آید هنوز از کفنش