اگرچه یاد نیاید به از جهان ملک خاتون غزل 826

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

اگرچه یاد نیاید به سالها ز منش

1 اگرچه یاد نیاید به سالها ز منش هزار جان گرامی فدای جان و تنش

2 منم حزین ز غم روزگار و آن دلبر فراغتی بود از حال یار ممتحنش

3 ز جان ما رمقی بود باقی اندر تن صبا رسید و بیاورد بوی پیرهنش

4 مگر که نام تو می برد غنچه در بستان درید باد صبا نیک سر به سر دهنش

5 اگر چنانچه زند با تو سر و لاف از قد برون کنند به صد جور و خواری از چمنش

6 بگو چگونه تشبّه کنم رخش با ماه چه جای آن که چو گل گویم و چو یاسمنش

7 مرا که نام بود در جهان به بندگیش فدای جان و تن او هزار همچو منش

8 اگر به خاک جهان بگذری پس از صد سال نسیم مهر تو آید هنوز از کفنش

عکس نوشته
کامنت
comment