1 هم از رخ تست اگر به مه در نمکی است مه را چه محل که روی تو خود فلکی است
2 تا ظن نبری که اندرین نکته شکی است تو جان منی بدان خدایی که یکی است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در آتش عشق رنگ دل بزاید جز در غم عاشقی طرب نفزاید
2 در عشق دل و دلبر ثابت باید یا رب تو دلی بخش که آن را شاید
1 در ذات مقدّست کسی را ره نیست وزعین کمال تو کسی آگه نیست
2 سرمایهٔ سالکان راه طلبت جز گفتن لا اله الّا الله نیست
1 پیدا و نهان و شادی و غم همه اوست بنیاد وجود سست و محکم همه اوست
2 خواهی که چو خورشید ببینی او را در بند زخود دیده و عالم همه اوست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به