منهم: از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 2

علی بن عثمان هجویری

آثار علی بن عثمان هجویری

علی بن عثمان هجویری

منهم: شیخ الاسلام، و بعد از انبیاء بهترین انام، که خلیفهٔ پیغمبر بود و امام و سید اهل تجرید، و پیشوای ارباب...

منهم: شیخ الاسلام، و بعد از انبیاء بهترین انام، که خلیفهٔ پیغمبر بود و امام و سید اهل تجرید، و پیشوای ارباب تفرید و از آفات نفسانی بعید، ابوبکر عبداللّه ابن عثمان، الصدیق، رضی اللّه عنه. ,

که وی را کرامات مشهور است و آیات و دلایل ظاهر اندر معاملات و حقایق. و اندر «باب تصوّف» طرفی از روزگار وی گفته شده است. و مشایخ وی را مقدم ارباب مشاهت داشته‌اند مر قلت حکایت و ورایتش را، و عمر را رضی اللّه عنه مقدم ارباب مجاهدت مر صلابت و معاملتش را. ,

و اندر اخبار صحاح مسطور است و اندر میان اهل علم مشهور که چون وی به شب نماز کردی نرم خواندی و چون عمر نماز کردی بلند خواندی. رسول علیه السّلام از ابوبکر بپرسید که: «چرا نرم خوانی؟» گفت: «أُسمِعُ مَنْ أَناجی؛ زانچه می‌دانم که از من غایب نیست و به نزدیک سمع وی نرم و بلند خواندن یکسان است.» و از عمر پرسید. گفت: «أوقِظُ الْوَسْنانَ وَأَطْرُدُ الشّیطانَ.» ,

این نشان از مجاهدت داد و آن از مشاهدت و مقام مجاهدت اندر جنب مقام مشاهدت چون قطره‌ای بود اندر بحری و از آن بود که پیغمبر گفت، علیه السّلام: «هل أنتَ الّا حَسَنَةٌ مِنْ حَسَناتِ أبی بکرٍ؟» پس چون وی حسنه‌ای بود از حسنات ابی بکر که عزّ اسلام بدو بود نظر کن تا عالمیان چگونه باشند. ,

از وی می‌آید که گفت: «دارُنا فانیةٌ و احوالُنا عاریةٌ و أنفاسُنا مَعْدُودَةٌ و کَسَلُنا موجودَةٌ.» ,

سرای ما گذرنده است و احوال ما اندر او عاریت و نَفَسهای ما بشمار و کاهلی ما ظاهر. پس عمارت سرای فانی از جهل باشد، و اعتماد بر حال عاریتی از بَلَه، و دل بر انفاس معدود نهادن از غفلت و کاهلی را دین خواندن از غبن؛ که آن‌چه عاریت بود باز خواهند و آن‌چه گذرنده بود نماند و آن‌چه اندر عدد آید برسد و کاهلی را خود دارو نیست. نشانی داد ما را رضی اللّه عنه که دنیا و دنیایی را چندین خطر نیست که خاطر را بدان مشغول باید گردانید؛ که هرگاه که به فانی مشغول شوی از باقی محجوب گردی. چون نفس و دنیا حجاب طالب آمد از حق، دوستان وی از هر دو اعراض کردند، و چون دانستند که عاریت است، عاریت از آنِ دگر کس بود، دست تصرف از ملک کسان کوتاه کردند. ,

و هم ازوی می‌آید که گفت اند رمناجاتش، رضی اللّه عنه: «اللّهمَّ أبْسُطْ لِیَ الدُّنیا و زهِّدْنی فیها.» ,

نخست گفت: «دنیا بر من فراخ گردان»، آنگاه «مرا از آفت آن نگاه دار.» و اندر تحت این رمزی است؛ یعنی نخست دنیا بده تا شکر آن بکنم، آنگاه توفیق آن ده تا از برای تو دست از آن بدارم و روی از آن بگردانم تا هم درجهٔ شکر و انفاق یافته باشم و هم مقام صبر و تا اندر فقر مضطر نباشم، که فقر مرا به اختیار باشد و این رد است بر آن پیر معاملت که گفت: «آن که فقرش به اضطرار بود تمام‌تر از آن بود که به اختیار؛ که اگر به اضطرار بود او صنعت فقر بود و اگر به اختیار بود فقر صنعت او بود، و چون کسب وی از جلب فقر منقطع بود بهتر از آن بود که بتکلف خود را درجتی سازد.» ,

گوییم صنعت فقر ظاهرتر آنگاه بود که اندر حال غنا ارادت آن بر دلش مستولی شود و چندان فعل کند که او را از محبوب آدم و ذریت او باز ستاند و آن دنیاست؛ نه آن که در حال فقر خواست غنا بر دلش مستولی شود و چندان فعل کند که او را از برای درمگانه‌ای به درگاه ظلمه و سلاطین باید شد. صنعت فقر آن نهند که از غنا به فقر افتد نه آن که اندر فقر طلب ریاست کند و صدیق اکبر رضی اللّه عنه مقدم همه خلایق است از پس انبیا و روا نباشد که کس قدم پیش وی نهد مقدم گردانید فقر به اختیار را بر فقر به اضطرار. و جملهٔ مشایخ متصوّفه بدین‌اند الا آن یک پیر که یاد کردیم حجت و مقالتش را و رد بر وی بیاوردیم. آنگاه مؤکد گردانید این را صدیق اکبر و دلیل واضح کرد. ,

و زُهری از وی روایت کرد که چون وی را به خلافت بیعت کردند، وی رضی اللّه عنه بر منبر شد و خطبه کرد و اندر میان خطبه گفت: «وَاللّهِ ماکنتُ حریصاً علی الإمارة یوماً و لالیلةً قطُّ، و لاکنتُ فیها راغباً و لا سألْتُها اللّهَ قطٌ فی سرٍّ ولاعلانیةٍ. و ما لی فی الإمارةِ مِنْ راحةٍ. به خدای که من بر امارت حریص نیستم و نبودم و هرگز روزی و شبی ارادت آن بر دلم گذر نکرد و مرا بدان رغبت نبود و از خدای تعالی در نخواستم به سر و علانیه و مرا اندر آن راحت نیست.» ,

و چون بنده از خدای عزّ و جلّ به کمال صدق برساند و به محل تمکین مکرم گرداند، منتظر وارد حق باشد تا بر چه صفت وی بر آن می‌گذرد، اگر فرمان آید فقیر باشد و اگر فرمان باشد امیر باشد اندر این تصرف و اختیار نکند؛ چنان‌که صدیق رضی اللّه عنه اندر ابتدا کرد و اندر آن نیز به‌جز تسلیم نَبَرْزد؛ چنان‌که وی اندر انتها. پس اقتدای این طایفه به تجرید و تمکین و حرص بر فقر و تمنی به ترک ریاست بدوست؛ از بعد آن که امام دین همه مسلمانی وی است عام و امام اهل این طریقت وی است خاص، رضی اللّه عنه. ,

عکس نوشته
کامنت
comment