1 المنة لله که به خون گر خفتیم یکچند چو غنچه عاقبت بشکفتیم
2 از کشمکش دهر بسی آشفتیم کز گوهر راز سبحه واری سفتیم
1 چون سلامان آن نصیحت گوش کرد بحر طبع او ز گوهر جوش کرد
2 گفت شاها بنده رای توام خاک پای تخت فرسای توام
1 کیست درعالم ز عاشق زارتر نیست کار از کار او دشوارتر
2 نی غم یار از دلش زایل شود نی تمنای دلش حاصل شود
1 باشد اندر صورت هر قصه ای خرده بینان را ز معنی حصه ای
2 صورت این قصه چون اتمام یافت بایدت از معنی آن کام یافت