الله الله کیست مست باده ناز این از جامی غزل 768

الله الله کیست مست باده ناز این چنین

1 الله الله کیست مست باده ناز این چنین کرده با خونین دلان بدمستی آغاز این چنین

2 چند بار سرکشم خواهم فکندن در رهش گر رسد بار دگر مست و سرانداز این چنین

3 قالب فرسوده را خواهد شکستن چون قفس مرغ جان را گر بود سوی تو پرواز این چنین

4 راز عشقت را چو جان می خواستم دارم نهان وه چه بودی گر نبودی گریه غماز این چنین

5 زار می بیند مرا وانگه تغافل می کند از چه شد نامهربان آن نازنین باز این چنین

6 می ندانم چشم بهبود از کجا دارم که هست عشق بدخو یار ظالم چرخ ناساز این چنین

7 گر سر جامی نگشتی پست زیر پای دوست کی میان عاشقان بودی سرافراز این چنین

عکس نوشته
کامنت
comment