الله الله این چه نور از عمادالدین نسیمی غزل 48

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

الله الله این چه نور است آفتاب روی دوست

1 الله الله این چه نور است آفتاب روی دوست این چنین رویی به وجه الله اگر آری نکوست

2 چشم من جز روی او، روی که آرد در نظر؟ کآنچه می آید به چشمم در حقیقت روی اوست

3 می دمد بوی خوش باد صبا جان در تنم کس نمی داند که با باد سحرگاهی چه بوست

4 ذکر فردا کم کن ای زاهد که با یاد لبش خرقه پوش امروز می بینم که بر دوشش سبوست

5 کرده ام در دیده مأوای خیال قامتش سرو را جا بر کنار چشمه یا بر طرف جوست

6 در ازل حرفی شنیدند از دهانش اهل راز هر طرف چندانکه می بینم هنوز آن گفت و گوست

7 تا به آب می کنم طاهر لباس زرق را دایما با خرقه در میخانه کارم شست و شوست

8 آن که عاشق بر جمال صورت خوبان نشد صورتی دارد ولی از راه معنی سنگ و روست

9 شرح زلف و خال آن ماه از نسیمی بازپرس کو پریشان حال و سرگردان از آن چوگان و گوست

عکس نوشته
کامنت
comment