الله الله چه شوخ دیده کسی از جامی غزل 939

الله الله چه شوخ دیده کسی

1 الله الله چه شوخ دیده کسی که به فریاد هیچ کس نرسی

2 من تو را خواهم از دو عالم و بس کز دو عالم همین مرا تو بسی

3 از توام جز تو آرزویی نیست انت سولی و انت ملتمسی

4 چون نی از خویشتن تهی شده ام با تو دارم هوای هم نفسی

5 کرده عشق تو در ولایت دل روزها شحنگی و شب عسسی

6 بلبلا ناله کن ز فرقت گل که گرفتار مانده در قفسی

7 جامی از عشق نیکوان بازآی عمر بگذشت چند بوالهوسی

عکس نوشته
کامنت
comment