- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 والله لیس غیرک فی عرصة الوجود چون هر چه بود جمله تویی غیر تو نمود
2 رخسار تو بنقش جهان جلوه میکند عالم نمود حسن تو بود و جز این نبود
3 عارف نظر بهر چه کند از سر یقین بیند عیان جمال تو از دیده شهود
4 هر کس که روبروی تو آرد زهر چه هست گوی سعادت از همه آفاق او ربود
5 دیدم که گشت جمله جهان غرق بحر نور چون پرده از جمال تو باد صبا گشود
6 شد بیخبر ز عالم واز خود خبر نیافت هرکو بگوش جان صفت حسن تو شنود
7 کردی نثار جان اسیری ز عین لطیف هر در و گوهری که بدریای جود بود