1 همه شحمی و لحم ای شوخ قصاب خوش آن کو چون تو باری برگزیند
2 اگر اسب تو هرگز جو نیابد ز ضعف و لاغری کی رنج بیند
3 تو هرگاهی که بر وی می نشینی دوصد من گوشت بر وی می نشیند
1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم
1 چون سلامان آن نصیحت گوش کرد بحر طبع او ز گوهر جوش کرد
2 گفت شاها بنده رای توام خاک پای تخت فرسای توام
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم