1 همه در پای مرگ پست شدند هر کجا در زمانه پر هنریست
2 با چنین نکبت هنرمندان وای آن کز هنر برو اثریست
3 شکرها می کنم که گر چه مرا از هنر بهره ییست مختصریست
4 آسمانا ز من فراتر دار برو جان هر کجا که خریست
1 دوری از یار اختیاری نیست لیک ما را ز بخت یاری نیست
2 چه کنم؟ با ستیزه رویی بخت چاره الّا که سازگاری نیست
1 گفتم که مرا بر تو ببوسی نازست گفتا که زرت چاره اراینت آزست
2 گفتم: نه تو دانی که مرا زر نبود گفتا که برو ، اوام را در بازست
1 نام تو بر زبان من باشد شکر اندر دهان من باشد
2 ای خوشا زندگی که من دارم اگر آن لعل جان من باشد