-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کل ما کان عندکم ینفد دام ما عنده الی السرمد
2 وضع آن اندر آب و گل نبود موضعش غیر جان و دل نبود
3 نشود حبه ای ازان ضایع روز محشر شود به او راجع
4 خانه تن خرابه ایست کهن لله و فی الهش عمارت کن
5 لقمه هایی که مشتهای دل است بهر این خانه مشت های گل است
6 چون کفایت همی کند دو سه مشت چند گل می کشی به گردن و پشت
7 گل مزن می نگویمت به گزاف گل همی زن ولی به قدر کفاف
8 هست چندان بس از شراب و طعام که به طاعت توان نمود قیام
9 ور فزایی بر آن سرف باشد کی سرف مایه شرف باشد