1 شراب لعلی آن نوش لب، به ما چه رسد؟ ز آب خضر، به ما خون گرفته ها چه رسد؟
2 چو نی فتاده مرا همدمی، به دم سردان تن نحیف مرا تا ازین هوا چه رسد
1 ای سلسلهٔ زلف تو بر پای دل ما سودایی خال تو، سویدای دل ما
2 دارد به گریبان تمنا، گل امّید از خار رهت، آبلهٔ پای دل ما
1 ای شور خیالت، نمک زخم جگرها مجنون بیابان سراغ تو، نظرها
2 بی عشق ز دل ها نرود ریشهٔ غفلت خورشید بر آرد رگ خامی، ز ثمرها
1 هر چند که دنیاست رَه و ما همه راهی افتاده مرا زورق هستی به تباهی
2 پوشیده شب ظلمت گیتی، گهرم را من چشمهٔ حیوانم و هند است سیاهی