- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 الحمد خدا را که ولیعهد مظفر شد ناظم ملک پدر و دین پیمبر
2 شد منتظم از همت او ملت احمد شد مشتهر از نصرت او مذهب جعفر
3 اقلیم خراسان که در آن شیر هراسان یک ره چو خور آسان بدو مه کرد مسخر
4 چون خور که جهان گیرد بینصرت انجم بگرفت جهان را همه بییاری لشکر
5 ای گرز تو چون بخت نکوخواه تو فربه ای تیغ تو چون جسم بداندیش تو لاغر
6 در فصل زمستان که کس ازکنج شبستان گر مرغ شود سویگلستان نزند پر
7 بستی و شکستی سپه خصم تناتن رفتی و گرفتی کرهٔ خاک سراسر
8 صدباره به یکباره ترا گشت مسلم صد بقعه به یک وقعه تراگشت مقرر
9 تو بحر خروشانی و شاهان همه قطره با بحر خروشان نشود قطره برابر
10 یک دشت پلنگستی و یک چرخ ستاره یک بحرنهنگشی و یک بیشه غضنفر
11 البرز بر برز تو و گرز تو گویی کاهیست محقر به برکوه موقر
12 با سطوت تو شیر اَجَم کلب معلم با رایت تو مهر فلک ماه منور
13 با هوش فلاطونی و با توش فریدون با عزم سلیمانی و با رزم سکندر
14 از عدل تو آهو بره درکام پلنگان ایمن تر از آن طفل که در دامن مادر
15 در روز وغا از تف شمشیر توگردون ماند به یکی آهن تفتیده در آذر
16 از ناچخ تو نامی و ولوال به سقسینا از خنجر تو یادی و زلزال بهکشمر
17 آنکو که بر البرز ندیدست دماوند گو گرز تو بیند ز بر زین تکاور
18 از سطوت تو ویله به خوارزم و بخارا از صولت تو مویه به کشمیر و لهاور
19 شبرنگگرانسنگ سبکهنگ تو در جنگ کوهیست که با باد وزان گشته مخمر
20 آنگونه که بر چرخ بود حکم تو غالب نه باز به کبکست و نه شاهین به کبوتر
21 از زخم خدنگت تن افلاک مشبک وز گرد سمندت رخ اجرام مجدر
22 با خشم تو خشتیست فلک در ره سیلاب با قهر تو خاریست جهان در ره صرصر
23 در دولت تو حال من و حالت دهقان یکسان بود ای شاه ملک خوی فلکفر
24 لیکن بر شه جز سخن راست نشاید با حالت من حالت دهقان نزند بر
25 او داس بهکف دارد و من کلک در انگشت او تخم بهگل کارد و من شعر به دفتر
26 او تخم فشاند که به یک سال خورد بار من مدح نمایم که به یک عمر برم بر
27 او حاصل کشتش نه به جز گندم و ارزن من حاصلگفتم نه به جز لولو وگوهر
28 هم تقویت کشت وی از آب بهاری هم تربیت شخص من از شاه سخنور
29 خود قابل مداحی و خدمت نیم اما تضمینکنم ازگفت خود این قطعه مکرر
30 تو ابری و چون ابر زند کله بهگردون تو مهری و چون مهر کند جلوه ز خاور
31 زان شاخ گل و برگ گیا هر دو مطرا زین قصر شه و کوی گدا هر دو منور
32 تا آب به حیلت نشود سوده به هاول تا باد به افسون نشود بسته به چنبر
33 بخت تو فروزندهتر از بیضهٔ بیضا تخت تو فرازندهتر از گنبد اخضر