- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 افسوس که صاحبدل دانا ز جهان رفت نی نی غلطم، بلکه جهان را دل و جان رفت
2 پیرایه دِهِ صورت و آرایش معنی مرآت دل و دیدهٔ صاحب نظران رفت
3 یکتاگهر بحر فضیلت که ز عزت تا ساحل قدس، از صدف کون و مکان رفت
4 شد دوستیِ آل نبی کشتیِ نوحش از موج خطر، در کنف امن و امان رفت
5 زین غمکده، تا مصطبهٔ قدس، خرامید زین کلبهٔ ویرانه به روضات جنان رفت
6 بر خویش اگر جهل ببالد عجبی نیست دانای زمن، فخر زمین، خیر زمان رفت
7 از خاک برآور سری، ای نخل خمیده یک بار ببین، بی تو چه بر پیر و جوان رفت
8 نبود خبرت،گر ز دل خون شدهٔ ما بنگر که چه از دیدهٔ خونابه فشان رفت
9 زین واقعهٔ صعب جهان را دل و جان رفت زین غصّه ٔ جانکاه، ز دل تاب و توان رفت
10 چون مردمک چشم جهان بود ز عرفان گفتم پی تاریخ که بینش ز میان رفت